قضیه منفصله مانعةالخلوقضیه منفصله مانعةالخلو، بهمعنای قضیه منفصله دالّ بر عدم امکان انتفای مقدّم و تالی، و جواز اجتماع هر دو است. ۱ - توضیح اصطلاحقضیه منفصله مانعةالخلوّ قضیهای است که در آن به عناد و تنافی دو طرف قضیه از حیث ارتفاع و انتفاء، حکم شده است؛ یعنی انتفای هر دو طرف جایز نیست. و اما نسبت به اجتماع دو طرف، دو تفسیر از مانعةالخلوّ مطرح شده است. بنا بر یک تفسیر، مانعةالخلوّ، قضیهای است که نسبت به اجتماع دو طرف ساکت است که در این صورت، مانعة الخلوّ، به حسب مصداق، شامل قضایای منفصله حقیقیه هم میشود. و بنا بر تفسیر دیگر، تعریف مانعةالخلوّ دارای دو جزء است: ۱. عدم امکان انتفای هر دو طرف؛ ۲. جواز اجتماع هر دو طرف. بنا بر تفسیر دوم، قضیه مانعةالخلوّ به حسب مصداق، شامل قضایای حقیقیه نمیگردد. تفسیر دوم از آنجا که دارای تعریف دو جزئی است "مانعةالخلوّ مرکّب" نامیده میشود و بنا بر تفسیر اوّل که دارای تعریف یک جزئی است "مانعةالخلوّ بسیط" گفته میشود. بنابر تفسیر دوم، مفاد "منفصله مانعةالخلوّ موجبه" این است که ارتفاع دو طرف (مقدّم و تالی) محال، ولی اجتماع آنها جایز است. و مفاد "منفصله مانعةالخلوّ سالبه" این است که استحاله ارتفاع دو طرف را منتفی دانسته و امکان جمع آن دو را ثابت میداند. [۴]
تفتازانی، عبدالله بن شهابالدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص۶۶.
[۵]
جرجانی، میر سید شریف، الکبری فی المنطق، ص۱۸۱.
۲ - تقسیمات منفصله مانعةالخلوّمنفصله مانعة الخلوّ محصوره به لحاظهای مختلف قابل تقسیم است: ۲.۱ - بهلحاظ ذکر سور قضیهقضیه منفصله مانعةالخلوّ، به لحاظ ذکر سور یا اهمال آن، بر دو قسم است. اگر سور قضیه ذکر شده باشد آن را "منفصله مانعةالخلوّ محصوره" گویند، و اگر تصریح به سور قضیه نشده باشد، آن را "منفصله مانعةالخلوّ مهمله" نامند. ۲.۲ - بهلحاظ کلیت و جزئیت حکم۱. "منفصله مانعةالخلوّ کلیه": دلالت بر استمرار و دوام حکم به انفصال در همه زمانها و حالات میکند، مانند: "همیشه هر موجودی یا مادی است یا غیر متحرک" و "هیچ گاه چنین نیست که یک موجود یا غیرمادی است یا غیر متحرک"، که اوّلی "منفصله مانعةالخلوّ موجبه کلیه"، و دومی "منفصله مانعةالخلوّ سالبه کلیه" است؛ ۲. "منفصله مانعةالخلوّ جزئیه": دلالت بر انفصال در بعضی از زمانها و حالات میکند، مانند: "گاهی بعضی از انسانها یا نشستهاند یا راه میروند" و "گاهی چنین نیست که انسان یا راه میرود یا تفکر میکند"، که اوّلی "منفصله مانعةالخلوّ موجبه جزئیه"، و دومی "منفصله مانعةالخلوّ سالبه جزئیه" است. ۲.۳ - بهلحاظ موجبه یا سالبه بودنتقسیم به لحاظ موجبه یا سالبه بودن مقدَّم و تالی: ۱. قضیه مانعةالخلوّ مرکب از دو موجبه: قضیهای است که مقدّم و تالی آن، موجبه باشد مثل: "این موجود یا دائم الوجود است یا ممکن الوجود"؛ ۲. قضیه مانعةالخلوّ مرکب از دو سالبه: قضیهای است که مقدّم و تالی آن، سالبه باشد مثل: "این شئ یا درخت نیست یا سنگ نیست"؛ ۳. قضیه مانعةالخلوّ مرکب از موجبه و سالبه: قضیهای است که یکی از دو طرف (مقدّم یا تالی)، موجبه و طرف دیگر، سالبه باشد مثل: "این موجود یا حیوان است یا انسان نیست". [۶]
قطبالدین رازی، محمد بن محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۸۵.
[۷]
شیرازی، قطبالدین، درة التاج (منطق)، ص۱۱۰-۱۱۱.
۲.۴ - بهلحاظ ایجاب و سلب قضیهتقسیم به لحاظ کیف (ایجاب و سلب) قضیه: ۱. "قضیه منفصله مانعةالخلوّ موجبه" دلالت بر ثبوت عناد و انفصال میان مقدّم و تالی میکند، مانند: "همیشه هر انسانی یا در دریا است یا غرق نمیشود"؛ ۲. "قضیه منفصله مانعةالخلوّ سالبه" دلالت بر نفی عناد و انفصال میان مقدّم و تالی میکند، مانند: "چنین نیست که همیشه هر انسانی یا راه میرود یا فکر میکند". ۲.۵ - بهلحاظ مطابقت با واقعتقسیم به لحاظ مطابقت یا عدم مطابقت با واقع: ۱. "قضیه منفصله مانعةالخلوّ صادقه": قضیهای است که مفاد آن با واقع مطابقت دارد، مانند: "این موجود یا دائمالوجود است یا ممکنالوجود"، و "گاهی چنین نیست که انسان یا راه میرود یا تفکر میکند"، که اوّلی "منفصله مانعةالخلوّ موجبه صادقه"، و دومی "منفصله مانعةالخلوّ سالبه صادقه" است؛ ۲. "قضیه منفصله مانعةالخلوّ کاذبه": قضیهای است که مفاد آن با واقع مطابقت ندارد، مانند: "هر انسانی یا کوتاه قد است یا عالم" و "چنین نیست که هر انسانی یا در دریا است یا غرق نمیشود"، که اوّلی "منفصله مانعةالخلوّ موجبه کاذبه"، و دومی "منفصله مانعةالخلوّ سالبه کاذبه" است. از آنجا که این تقسیمات در عرض همدیگر قرار دارند با همدیگر ترکیب شده و اقسام متعددی را پدید میآورند. مثلاً قضیه منفصله مانعةالخلوّ کلیه میتواند موجبه باشد یا سالبه، و هر یک میتواند از دو موجبه تشکیل شود یا دو سالبه یا یک موجبه و یک سالبه، و هر کدام از این اقسام، میتواند صادق یا کاذب باشد. [۹]
فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال المیزان، ص۶۰-۷۱.
[۱۰]
ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ص۵۲.
[۱۲]
مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۸۷.
[۱۳]
ابوحامد غزالی، محمد بن محمد، معیار العلم في فن المنطق، ص۸۸.
[۱۴]
خوانساری، محمد، منطق صوری، ص۸۳.
۳ - مستندات مقالهدر تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • خوانساری، محمد، منطق صوری. • شیرازی، قطبالدین، درة التاج (منطق). • مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد. • سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة. • جرجانی، میر سید شریف، الکبری فی المنطق. • مظفر، محمدرضا، المنطق. • ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل. • فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال المیزان. • علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید. • تفتازانی، عبدالله بن شهابالدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق. • ابوحامد غزالی، محمد بن محمد، معيار العلم في فن المنطق. • خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس. • قطبالدین رازی، محمد بن محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه. • مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه. ۴ - پانویس
۵ - منبعپایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «قضیه منفصله مانعةالخلو»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۳/۲۲. |